آخرین مطلب منتشره در وبگاه اجتماعی در سال ١۳٩۵
اهمیت توجه به بهداشت روانی کودکان
گاهی اوقات شناخت بهترین راه برای تربیت فرزندان، دشوار است؛ چنان که بعضی اوقات متوجه رفتارهایی می گردید که باعث تحیر، دل خوری و یا حتی ترس شما می شود. حال باید برای آگاهی از نحوه عملکرد تربیتی و برخورد صحیح با کودکان، اطلاعات مفیدی را در زمینه بهداشت روان به دست آورید. سلامت یا بهداشت روان عبارت از نحوه تفکر، احساس و عملکرد ما به منظور رویارویی با موقعیت های مختلف زندگی است؛ در واقع بهداشت روان در بردارنده نوع دیدگاه مان به خود، زندگی و افرادی می باشد که آن ها را می شناسیم. سلامت روان هم مانند تندرستی جسم در هر مرحله ای از زندگی حائز اهمیت است.
مشکلات بهداشت روان
تشخیص تب در کودک توسط والدین بسیار آسان به نظر می آید در حالی که شاید فهمیدن عارضه ی روانی در او سخت باشد. مشکلات مربوط به سلامت روان را همیشه نمی توان دید اما علائم آن توسط متخصصین بهداشت روان قابل شناسایی اند و از جمله ی این بیماری ها می توان به افسردگی، اضطراب، مشکلات خوردن، نقص توجه و اختلالات بیش فعالی اشاره نمود. در این بین، کودکان و نوجوانان زیادی از دوره های استرس هیجانی رنج می برند که با درمان کوتاه مدت رو به بهبود می گذارند اما با این حال این مشکلات الزاماً منجر به ایجاد عارضه ی بهداشت روان نمی شوند. سلامت روانی یک کودک هیچ ارتباطی با بهره هوشی او ندارد و بچه ها با یا بدون مشکلات بهداشت روانی دارای IQ های متفاوتی هستند. آموزش خاص یکی از سرویس های حمایتی است که مدارس برای کمک به رویارویی با نیازهای منحصر به فرد کودکان و نوجوانانی با انواع مشکلات بهداشت روانی، فراهم می کنند. با این وجود، نه هر فردی که تحت آموزش خاص قرار می گیرد دارای مشکلات سلامتی می باشد و نه هر کودک و نوجوان دارای عارضه ی بهداشت روان از آموزش ویژه برخوردار است.
"اختلالات هیجانی جدی" از جمله مشکلات سلامت روان کودکان و نوجوانان به شمار می رود که به شدت زندگی روزانه و عملکرد آن ها را در خانه، مدرسه و یا در اجتماع مختل می کند. بدون کمک، چنین عوارضی ممکن است منجر به افت تحصیلی، روی آوردن به مواد مخدر و الکل، ناسازگاری در خانواده و یا حتی خود کشی شود. همه علل مشکلات سلامت روان در جوانان قابل شناسایی نیستند اما باید دانست که هم محیط و هم ساختار بیولوژِیک فرد در این امر دخالت دارد. از نمونه علت های بیولوژیک می توان به ژنتیک، عدم تعادلات شیمیایی و صدمه به سیستم اعصاب مرکزی اشاره کرد. این عوامل در علم پزشکی تحت عنوان "اختلالات نوروبیولوژیک" نامیده می شوند. بسیاری از عوامل محیطی می توانند کودکان را در معرض خطر قرار دهند؛ به عنوان مثال نوجوانانی که با خشونت، سوء استفاده، مسامحه یا مرگ عزیزان، طلاق، روابط از هم گسیخته و طرد شدن به علت نژاد، جنسیت، مذهب یا فقر مواجه می شوند، بیش تر در معرض مشکلات سلامت روان قرار دارند.
پرورش سلامت روان در کودکان
والدین هر کودک، مسئول سلامت جسمی و روحی او هستند؛ بنابراین باید بدانید که هرگز یک راه مشخص شده و ثابت برای تربیت فرزندان وجود ندارد بلکه شیوه های آموزشی متفاوت اند و در این بین هم باید انتظارات فرزندتان را دریابید. در این جا به برخی از راه کارهای کلی در زمینه تعلیم و تربیت کودکان اشاره می شود:
١. سعی کنید در کنار رسیدگی و تأمین تغذیه مناسب، ایمن سازی بدن و فراهم کردن امکانات ورزشی و غیره، محیط امن و سالم خانوادگی و اجتماعی را برای فرزندتان فراهم نمایید.
۲. آگاهی لازم در زمینه ی مراحل رشد کودک را به دست آورید تا بیش از حد و یا کم تر از حد لازم از او انتظار نداشته باشید.
٣. فرزندتان را به بروز احساسات خود تشویق نمایید و اجازه دهید تا بفهمند که همه ی انسان ها درد، ترس، خشم و اضطراب را تجربه می کنند. حتی به او در نشان دادن عصبانیت خود به گونه ای مثبت و بدون توسل به خشونت کمک نمایید.
۴. حس احترام و اعتماد متقابل را در کودک خود به وجود آورید. برای رسیدن به این مهم نباید صدای خود را برای او بلند کنید حتی زمانی که با او موافق نیستید؛ راه های ارتباطی را باز نگه دارید.
۵. به صحبت های فرزندان تان خوب گوش دهید و از کلمات و اصطلاحاتی بهره ببرید که برای او قابل فهم باشند. وی را به سوال پرسیدن ترغیب کرده و بگذارید تا با شما راحت باشد در عین حال هم تمایل خود را برای گفت و گو با او درباره هر موضوعی، نشان دهید.
۶. به مهارت های خود برای کنار آمدن با مشکلات و حل و فصل نمودن آن ها رجوع کنید تا ببینید که آیا شما مثال خوبی در این مورد هستید یا نه؟ در این بین اگر احساسات و عملکرد فرزندتان مایه دست پاپچگی شما گردیده یا قادر به کنترل خشم و ناامیدی خویش نیستید، حتماً از شخص دیگری کمک بطلبید.
٧. کودک تان را در زمینه رشد استعدادهایش تشویق کنید و به او در تعیین و رسیدن به اهدافش بر اساس توانایی ها و علایق اش، یاری رسانید.
٨. برای موفقیت هایش، جشن بگیرید.
٩. مهارت ها و توانایی های او را با توان مندی های کودکان دیگر مقایسه نکنید.
١٠. اعمال مثبت و منحصر به فرد بودن او را بستایید و کمک کرده تا از اشتباهاتش هم درس بگیرد.
١١. از صرف وقت خود برای فرزندتان، دریغ ننمایید.
١۲. حس استقلال و خود ارزشی را در وی پرورش دهید.
١٣. در رویارویی با فراز و نشیب های زندگی به او کمک کنید.
١۴. به کودک خود نشان دهید که به توانایی هایش در کنترل اوضاع درهنگام بروز مشکلات، اعتماد دارید.
١۵. اصول تربیتی را به طور مفید، دائم و مناسب به کار بگیرید؛ آموزش صحیح به معنای تنبیه نیست.
١۶. کودکان با یک دیگر متفاوت اند پس دریابید که چه روشی برای فرزند شما مناسب است. بدون توجه به میل نوجوان تان از رفتارهای تربیتی دیگران تقلید نکنید.
١٧. ارزش عذرخواهی برای اشتباه مرتکب شده، همکاری، صبر، بخشش و احترام گذاردن به دیگران را به او بیاموزید.
١٨. انتظار بی نقص بودن را از کودک نداشته باشید چرا که بهداشت روانی همه کودکان حائز اهمیت است.
١٩. بدون قید و شرط او را دوست بدارید و به وی محبت ورزید.
این مشکلات، واقعی و دردناک اند؛ با این حال عوارض فوق قابل تشخیص و درمان می باشند و توجه خانواده ها و عملکرد اجتماع در کنار یک دیگر می تواند به رفع این موضوع کمک نماید.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
آخرین مطلب منتشره در وبگاه ازدواج در سال ١۳٩۵برای ازدواج هدف داشته باشید.
همه افراد در حیطه شغلی، اهدافی را برای خود می پرورانند و به واسطه آن هم میزان فروش و نهایتاً بازدهی کلی سیستم را افزایش می دهند. این امر در زمینه ی اجتماعی نیز کاملاً مشهود است؛ افراد و ارگان ها برای رسیدن به نتایج موفقیت آمیز اجتماعی هدف گذاری می کنند. باید توجه داشت که مسئله "تعیین هدف" به ویژه در سطح فردی از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. تک تک اشخاص می بایست به منظور بهبود کیفیت زندگی خود اهدافی را برای خود مشخص نمایند چرا که وقتی ذهن خود را بر روی موضوع خاصی متمرکز می کنند، طبیعتاً به نتیجه بهتری هم می رسند. حال این سؤال مطرح است که چرا برای ازدواج هدف گذاری نکنیم؟
تنظیم اهداف با همکاری دو جانبه، به زوجین کمک می کند تا رابطه خود را مستحکم کرده و به صورت ناخوداگاه مهارت های خویش را در انجام کار گروهی برای رسیدن به هدفی خاص ارتقاء بخشند. در عین حال می توانند هم خود و هم یک دیگر را بهتر بشناسند که نهایتاً این امر، به تکامل هر چه بیش تر زوجین ختم خواهد شد. باید توجه داشت که در حین اتمام این پروسه، توانایی های ارتباطی طرفین نیز تا حد بسیار زیادی بهبود پیدا می کند چرا که هر یک از آن دو این فرصت را به دست می آورند تا در مورد آرزوها و رویاهای شخصی شان به بحث و گفت و گو بنشینند. "هدف گذاری" برای ازدواج، شما و شریک زندگی تان را در مسیر یکسانی قرار دهد که بدین شیوه می توانید دست در دست هم به جلو پیش بروید. اما از کجا باید شروع کرد؟ یک جلسه ی ملاقات ترتیب دهید و در آن کلیه ی فاکتورهایی که در این جا شرح می دهیم را بدون هیچ گونه وقفه ای انجام دهید.
١ .افکارتان را روی هم بریزید.
محیطی را انتخاب کنید که هر یک از شما بتواند به صورت آزادانه و به دور از استرس به بازگو کردن آمال و آرزوهای درونی اش بپردازد. از یک دیگر بپرسید "جالب نیست که اگر ...؟". برخی از ایده ها می تواند چیزی شبیه به شرکت در کنفرانس های ازدواج، بازسازی آشپزخانه و یا پس انداز کردن پول برای به تحقق رساندن آن سفر رویایی که در ذهن دارید، باشند.
۲. منظور خود را واضح بیان کنید و موارد مهم را نیز یادداشت نمایید.
اگر اهداف خود را بر روی کاغذ بیاورید، خیلی راحت تر می توانید آن ها را بررسی نمایید. در لیست خود تاریخ نهایی انجام هر یک از کارها را یادداشت کنید تا بدانید برای انجام هر عملی چه قدر زمان دارید سپس آن را در جایی بگذارید که همیشه جلوی چشم تان باشد.
٣ .انعطاف پذیر باشید.
اگر اهداف تان فاقد اصل واقع بینی هستند، پس تلاش کنید تا آن ها را بازبینی و تجدید نظر نمایید.
۴ .به خودتان حکم ماموریت بدهید.
"راجر بولتون" یکی از پیش گامان عرصه روان شناسی ازدواج و خانواده، اظهار می دارد: زمانی که زوجین با یک دیگر ازدواج می کنند، اصولاً بدون داشتن هیچ برنامه مشخصی برای زندگی خود، در روزمرگی های شان غرق می شوند. زن و شوهر باید برای خود "حکم مأموریت" خلق کنند. به عنوان مثال می توانند از خود سؤال کنند که "برای ٣٠ سال آینده ی زندگی خود چه برنامه ای در ذهن دارند؟ "سپس با استفاده از "حکم مأموریتی" که صادر کرده اند، اقدام به تعیین اهداف کوتاه مدت و دراز مدت نمایند.
۵. نیم نگاهی به گذشته بیندازید.
هم چنان که در حال عملی کردن اهداف خود هستید و به جلو پیش می روید، هر از گاهی چند نگاهی به گذشته بیدازید تا عمل کرد خود و بازدهی تان را دریابید. البته زمانی که با تلاش و کوشش فراوان به امیدها و آرزوهای خود جامه ی عمل می پوشانید به خودتان استراحت بدهید و از کامیابی های تان نهایت استفاده را ببرید. می توانید با صرف شام در رستوران و یا یک مسافرت کوتاه مدت، خود را تشویق و برای تلاش های آتی آماده کنید. جشن گرفتن برای موفقیت های تان سبب می شود که شما انرژی و دل گرمی لازم برای ادامه راه را به دست آورید. در این بین اگر هم در اثر برخورد با مانعی، نتوانستید مطابق با برنامه ریزی تان به پیش بروید، جای هیچ نگرانی وجود ندارد؛ هیچ گاه تسلیم نشوید و مجدداً همه چیز را از سر بگیرید و این بار ابتدا مطمئن گردید که اهداف تان واقع بینانه و قابل دست یابی هستند. کسب همه چیز به یک مرتبه کار درستی نیست؛ حتی اگر بتوانید به بخشی از اهداف مشخص شده تان برسید، باز هم جای امیدواری است چرا که موفقیت های بیش تری نسبت به گذشته کسب کرده اید. پس به تلاشی که در این زمینه انجام داده اید افتخار کنید و بدانید که نتیجه ی حاصل از انجام این امر، قابل ستایش می باشد: ارتباط محکم تر، انتقال آسان تر مفاهیم، صمیمت بیش تر، تکامل، و نهایتاً احساس رضایت هنگام نگاه کردن به موفقیت های به دست آمده.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
آشنایی با مواد مخدر روان گردان
بخش دوم
سرانجام و عاقبت افرادی که به مصرف مواد مخدر مبادرت می ورزند باید درس عبرتی برای سایرین به خصوص جوانان باشد تا تحت تأثیر دوستان ناباب و به خاطر شادی ها، خوشی ها و اثرات کاذب زود گذر هرگز به فکر استفاده از مخدرها نیفتند. در این جا شما را با انواع دیگری از مواد مخدر، روان گردان ها و اثرات سوء شان آشنا می کنیم و امید می رود تا افقی روشن برای پیش گیری و رهایی قطعی در فرا سوی دیدگاه همه افراد شکل گیرد. قابل ذکر است که تمامی داروهای مخدر و روان گردان، مغز و نواحی مختلف بدن را تحت تأثیر خود قرار می دهند و تعادل شیمیایی بدن را بر هم می زنند. احساساتی که به دنبال استعمال این گونه مواد در بدن ایجاد می گردند به عواملی نظیر سن (تأثیر مواد مخدر در جوانان به دلیل آن که مغزشان در حال رشد و تکامل است، بیش تر می باشد)، زمان استعمال، میزان مصرف، خلوص مواد، چگونگی مصرف (تزریق، خوراکی، دود کردن، استنشاق)، خلق و خو، سطح سلامتی و شرایط محیطی فرد بستگی دارد.
کوکائین، ال اس دی، اکستاسی ...
١. ال اس دی (LSD)
ال.اس.دی مخفف عبارت LYSERGIC-ACID-DIETHYLAMIDE می باشد. TABS ،ACID ،BLOTTER از اسامی عام این ماده به شمار می روند. مخدر مذکور در کاغذهای مربعی شکل کوچک با طرح و نقوش مختلف بر روی آن ها به صورت قرص های ریزی به نام MICRODOTS ،DOTS و به صـورت مایع، کپسول و ژلاتین نیز موجود می باشد. ال.اس.دی خالص، گرد بی بو و سفید رنگی است که از یک نوع قارچ استخراج می گردد و به شیوه های استنشاق، دود کردن، تزریق و خوراکی قابل استعمال است. از اثرات آنی آن می توان به توهم زایی قوی، حالت پرواز (TRIP) که ظـرف مدت یک ساعت پس از مصرف ظاهر گشته و ۸ الی ١۲ ساعت هم اثر آن باقی می ماند و فرد قادر به خاتمه دادن به این حالت نمی باشد، نیز روشن تر شدن رنگ ها، جدیدتر گشتن اصوات، کندی و تندی حرکات و زمان، ادغام حواس در یک دیگر (رنگ ها شنیده و صداها دیده می شوند)، کاهش اشتها، گر گرفتگی، پارانوئید، لرز، تپش قلب، سر در گمی و تنفس سریع اشاره کرد. ایجاد یک حالت پرواز و یا نشئه گی خوش آیند، وضعیتی که تریپ مجدداً بدون استعمال ال.اس.دی برای فرد بارها و بارها تکرار می شود (FLASH-BACK)، افسردگی، روان پریشی، جنون، تشنج، مرگ و خودکشی از عواقب و خطرات مصرف آن به شمار می رود.
۲. اکستاسی (ECSTASY)
ECCY،XTC ،X ADAM ،E-DIAMONDS ،MITSUBISHI ،LOVERS SPEED ،CLARITY از اسامی عامیانه اکستاسی به شمار می روند. این ماده مخدر از METHYLENE - DIOXYMETHYL - AMPHET AMINE (MDM) تهیه می گردد و به صورت قرص و به اندازه ها و اشکال گوناگون، گرد، کپسول، مایع دیده می شوند. اکستاسی از نوعی آمفی تأمین توهم زا می باشد و معمولاً با نشاسته، پودر تالک و رنگ، کافئین، آمفی تامین و افدرین ترکیب می گردد. نحوه استعمال این ماده محرک و توهم زا به شیوه های خوراکی، دود کردن و استنشاق، تزریق است. اثر آن ۲٠ دقیقه پس از مصرف ظاهر می گردد و باعث ایجاد توهم، افزایش انرژی و حس خوشی، اصوات، رنگ ها و احساسات شدیدتر می گردد و اثر آن تا ۶ ساعت در بدن باقی می ماند که به این حالت به وجود آمدهROLLING می گویند. اثرات اکستاسی شبیه به آمفی تامین می باشد از جمله افزایش ضربان قلب، افزایش اعتماد به نفس، احساس تهوع، اضطراب، حس صمیمیت با دیگران، ساییدن دندان ها بـه یک دیگر، کاهش اشتها، تعـریق، احساس شدید لذت، گرمی و شادی، تحریک به رقص، ترشح دپامین و سروتونین در مغز. از خطرات ناشی از استعمال آن می توان به توهم گویی، استفراغ، تشنج و افزایش شدید گرمای بدن (گرمازدگی) حاصل از فعالیت شدید مانند رقص اشاره کرد که بسیار خطرناک می باشد. نیز نوشیدن آب فراوان توسط فرد برای رفع تشنگی که این خود سبب رقیق شدن بیش از حد خون و از میان رفتن تعادل سدیم خون و سرانجام تورم اعضاء بدن هم چون مغز و در نهایت مرگ شخص می شود. علاوه بر آن، فرد پس از یکی دو روز از مصرف مواد احساس افسردگی و خستگی می کند و در دراز مدت هم سبب آسیب به کبد، کلیه و مغز می گردد.
سایر مواد ...
١. کتامین (KETAMIN)
K-SPECIAL،K-VITAMINE ،K-KET از اسامی عامیانه کتامین به شمار می روند. این ماده به اشکال ظاهری گرد سفید رنگ و به صورت قرص و یا مایع دیده می شود و به شیوه های خوراکی، استنشاق و تزریق قابل استعمال می باشد. بی حس کنندگی قوی، القاء تجربه خارج از بدن، کرختی و توهم زایی از اثرات آنی این ماده به شمار می می رود. مصرف کتامین در کوتاه مدت باعث بروز مشکلات بینایی، عدم تعادل و هماهنگی، توهمات وحشتناک و در دراز مدت سبب احساس گم گشتگی و جدایی از واقعیت می گردد.
۲. متادون (METHADONE)
از اسامی عامیانه متادون می توان از METH-LINCTUSیاد برد. این ماده به صورت های مایع سبز، آبی و یا کهربایی رنگ و قرص های سفید رنگ دیده می شود و به شیوه ی خوراکی مورد استعمال قرار می گیرد. اثرات متادون شبیه هروئین است اما خفیف تر؛ اما کما و مرگ از خطرات آن به حساب می آید.
٣. آمفی تامین (AMPHETAMINES)
اسامی عامیانه آن شیشه، GLASS ،CHALK-SPEED ،WHIZZ ،METH ،CRANK ،UPPERS ،FAST می باشد که به شکل گردی سفید رنگ و یا خاکستری، کپسول، قرص قابل رؤیت می باشد. برای آن که آفتی تامین قابل دود کردن گردد آن را کریستالیزه می کنند که در این صورت به آن ICE می گویند. ماده ی مذکور یک محرک است و به شیوه های استنشاق، دود کردن، تزریق و یا حل درون مایعات، خوراکی مصرف می شود. اثر آن ٣ الی ۴ ساعت بعد از استعمال ظاهر می گردد و نتایجی چون هیجان زدگی، اعتماد به نفس بالا، افزایش هوشیاری، پر انرژی، کاهش اشتها و بی خوابی را به همراه دارد. مصرف آمفی تامین در کوتاه مدت سبب احساس اضطراب، افسردگی و خستگی پس از استعمال، افزایش ضربان قلب و تنفس، اختلال در دید، خشکی دهان، سرگیجه، خشونت، مرگ ناگهانی، سکته قلبی و در دراز مدت سبب توهم، وحشت زدگی، کاهش وزن، آسیب به مغز و حافظه، تشنج و مرگ می گردد.
۴. قارچ ها (MAGIC MUSHROOMS)
SHROOMS-MUSHIES از اسامی عامیانه قارچ ها به شمار می روند. این گروه یا به صورت پخته به همراه غذا و یا دم کرده با چایی مورد استفاده قرار می گیرند. اثرات آن خفیف تر از ال.اس.دی است و تا ۴ ساعت هم در بدن باقی می ماند. درد شکم، اسهال، تهوع و مرگ در پی مصرف قارچ های سمی از خطرات مصرف این دسته از مواد می باشند.
۵. جی اچ بی (GHB)
GHB مخفف GAMMA HYDROXYBUTYRATE است. از اسامی عامیانه آن می توان از GBH ،GABBA ،G ،LIQUID ECSTACY یاد کرد. جی اچ بی به شکل مایعی بی رنگ و بی بو داخل بطری های کوچک و به صورت کپسول دیده می شود که به شیوه ی خوراکی هم استعمال می گردد. مقدار کم آن اثراتی شبیه به الکل دارد و مصرف زیاد آن مانند اکستاسی عمل می کند. تهوع، خواب آلودگی، احساس گم گشتگی، تشنج و مشکلات تنفسی از خطرات مصرف آن می باشد.
۶. حلال ها (INHALANTS)
BULLET ،BOLT ،RUSH ،SNAPPERS ،POPPERS ،WHPPETS AEROSOLS ،SNIFF ،NTTRITES از نام های حلال ها می باشند. این مواد که در اثر استنشاق، باعث ایجاد حالت سرخوشی و نشئه گی در فرد می گردند در اشکال مختلفی از جمله چسب ها، تینر رنگ، گازوئیل، جوهر مرکب، اسپری مو، اسپری رنگ، اسپری شوینده، گاز فندک، استون، شیشه شور، واکس کفش و غلط گیرها دیده می شوند. نحوه استعمال آن از طریق استنشاق مستقیم و ریختن این گونه مواد درون کیسه های پلاستیکی و استنشاق آن از این طریق (BAGGING)، می باشد. از اثرات آنی آن هم می توان به خواب آوری، مسکن، ضد درد، مستی، گیجی، سردرگمی اشاره نمود. مصرف این گونه مواد در کوتاه مدت سبب تهوع، سرفه شدید، لکه اطراف دهان، خفگی و در دراز مدت سبب سر درد، خون ریزی بینی، کاهش حس بویایی، کاهش اکسیژن به مغز و آسیب به مغز، آسیب به کلیه ها، کبد و سیستم عصبی و شش ها می گردد.
٧. استروئیدها (STEROIDS)
از نام های دیگر استروئیدها می توان به ROIDS ،SAUCE ،SLOP ،JUICE ،PUMPERS ،GYM CANDY ،ANABOLICS اشاره نمود. این مواد، مشتقات هورمون مردانه تستوسترون می باشند که رشد عضلات اسکلتی و استقامت را افزایش می دهند به نحوی که ورزش کاران برای بهبود عملکرد و ظاهر فیزیکی خود از این گونه استفاده می کنند. استروئیدها به شیوه های خوراکی و تزریق استعمال می شوند. افزایش فشار خون، کلسترول بالا، بیماری کلیه و کبد، صدمه به قلب، دیابت، یرقان، افسردگی، رفتارهای خشونت آمیز از خطرات مصرف این گروه مواد می باشند. از اثرات آن در مردان می توان به رشد سینه، تحلیل بیضه، کاهش اسپرم، ناباروری، آکنه، سکته و در زنان به رشد مو در صورت، بم شدن صدا، اختلال در قاعدگی، کاهش سایز سینه اشاره کرد.
٨. سرکوب گرها و مسکن ها (TRANQUILIZERS = DEPRRESSANT)
اسامی عامیانه آن ها شاملDOWNERS ،GOOFBALSS ،BARBS ،BLUE DEVILS ،JELLIES TRANY،BENZOZ ،LUDES می باشد. این گروه از داروها مسکن بوده و سبب شل شدن عضلات و آرامش اعصاب می شوند و به صورت قرص و کپسول قابل رؤیت اند مانند والیوم و مرفین. مواد مذکور به صورت های خوراکی و تزریقی استعمال و باعث ایجاد حالت تسکین، اضطراب و تنش و خواب آوری می شوند. سرکوب گرها و مسکن ها باعث کاهش انرژی، کاهش حافظه، افسردگی، بی خوابی و حملات هراسی و اعتیاد آوری می گردند.
٩. پی سی پی (PCP)
از اسامی عامیانه آن می توان به ANGEL DUST ،HOG CRYSTAL ،ZOOT ،PHENCYCLIDINE اشاره نمود. پی سی پی یک بی حس کننده می باشد و به صورت گرد سفید رنگ کریستالی، کپسول و قرص نیز وجود دارد. به شیوه های استنشاق، دود کردن و تزریق مصرف می شوند و اثراتی از جمله خوشی، ریلکس شدن، بی وزنی، عدم تمرکز، اضطراب، افسردگی را به همراه دارد.
١٠. اکسی کنتین (OXYCONTIN)
OC ،OXY ،OXYCOTTON از نام های دیگر اکسی کنتین می باشد. این مخدر، مسکن درد می باشد و ماده ی فعال آن اکسیکدون (OXYCODONE) است. اکسی کنتین به صورت مایع و قرص دیده می شود و به روش های تزریق، استنشاق، جویدن، پخته همره غذا به کار می رود. اثرات آن شامل کند شدن تنفس، تهوع، استفراغ، یبوست، سردرد، گیجی، تعریق و ضعف است و خطراتی مانند مسکن ها را به همراه می آورد.
١١. تریاک (OPIUM)
تریاک خصوصیاتی شبیه به هروئین دارد.
به امید روزی که همه جوانان در سایه تلاش و کوشش و در پناه سلامتی و به دور از هر گونه مواد مخدر و روان گردان به آباد کردن وطن خویش بپردازند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
اسکندر مقدونی و فتح ایران
اسکندر شاگرد ارسطو، پدر ارسطو پزشک پدربزرگ اسکندر و پسر برادر ارسطو مورخ همراه اسکندر در جنگ ها بود؛ بدین معنی که خاندان پادشاهی مقدونیه با طایفه ی پزشک - فیلسوف - مورخ یونان به مانند بسیاری از اسامی بزرگ دیگر دوران باستان با یک دیگر پیوند عجیب و غریبی داشتند. "گزنفون" مورخ معروف یونانی یکی از شاگردان سقراط که بسیاری از اطلاعات مان از دوران هخامنشی را مدیون دست نوشته های او هستیم و "پلوتارک "تاریخ دان مشهور سده اول بعد از میلاد که با نوشته هایش، اسکندر و راه و روش و رفتار او را به همه می شناساند، از دوستان صمیمی تراژان و هادریان (امپراتوران معروف روم) به شمار می رفتند. از این ترکیب های جالب می توانیم به ریشه فکری مردان آن روز و مطالب و جزییات کمتر شنیده ای درباره زندگی اسکندر دست یابیم. حال به توصیف مختصری درباره فاتح نیمه عاقل - نیمه دیوانه ایران هخامنشی می پردازیم که با تصمیم جمع کردن بساط هخامنشی ها و گستراندن فرهنگ یونانی - مقدونی به این سرزمین پا گذارده بود اما دست آخر هنگامی که دنیا را ترک می کرد همه چیزش از جمله زنان، سبک پادشاهی، مدل رفتار با زیردستان و حتی لباس پوشیدنش هم با پادشاهان مقدونی فاصله گرفت و کاملاً ایرانی شده بود.
اسکندر با علم و خرافات چه نسبتی داشت؟
علم جفرافی اسکندر پایین بود به طوری که می گویند بعد از فتح ایران، رفتن به شرق (هند) از اهدافش به شمار می رفت تا بتواند اقیانوس، دریا یا چیزی بیابد تا آن را جزء مرز شرقی طبیعی امپراتوری خود قرار دهد بدین معنی که حتی نمی دانست آن طرف سرزمین هخامنشیان کجاست .احتمالاً تحت تأثیر نشست و برخاست با ارسطو، به پزشکی علاقه داشت و نه تنها این علم را فرا گرفت، بلکه آن را هم به کار بست به گونه ای که بر اساس نوشته ها در سفرها برای همراهان ِ بیمارش دستور خوراک و پرهیز می داد. به شدت خرافاتی بود و به پیش گویان و طالع بینان دربار اطمینان داشت آن قدر که امکان داشت به خاطر یک فال بد، نقشه های مهم و بزرگ را تغییر دهد و یا شب جنگ در کنار یک جادوگر، وردهایی را بخواند تا جنگ به نفعش تمام گردد. "پلوتارک" می گوید: "تشنه دانش بود و هر چه سنش بالاتر می رفت، آتش اشتیاقش هم بیش تر می شد." یک بار برای ارسطو نوشته بود: "شخصاً ترجیح می دهم که در دانستنی ها و تعالی برتر از دیگران باشم تا در بسط قدرت و تسلط بر کشورها". در زمان فتح مصر، هیاتی را مأمور کرد که سرچشمه رود نیل را بیابد و برای این امر هزینه زیادی را متقبل شد. لذتش در این بود که بعد از یک روز راهپیمایی یا جنگ، تا نیمه شب بیدار بماند و با دانشمندان گفت و گو کند.
اسکندر در نبردها چه چیزهایی را حتماً با خود می برد؟
همیشه کتاب "ایلیاد هومر" را به دنبال خود داشت و می گفت: "این کتاب گنجینه همراهی است که همه دانش ها درباره جنگ را در بر دارد." این نسخه از "ایلیاد "که تصحیح حاشیه نویسی و متن اش توسط ارسطو انجام گرفته بود را همیشه در کنار خنجرش زیر بالشت خویش می نهاد. می گویند در میان غنیمت های به دست آمده از "داریوش سوم"، صندوق زیبا و گرانی موجود بود که اسکندر را به این فکر وا می داشت که چه چیز با ارزشی را در آن بگذارد. همیشه در این زمینه از اطرافیانش سؤال می پرسید تا بتواند به نتیجه دل خواه خویش دست یابد تا این که خودش گفت: "این صندوقچه شایسته ایلیاد هومر است."
"هفایستیون" عزیزترین دوستش، همیشه با او بود غالباً هم در یک چادر می خوابیدند؛ با هم به تفریح می رفتند و در میدان جنگ در کنار یک دیگر می جنگیدند. "اسکندر" آن قدر او را دوست می داشت که وقتی یک بار کسی به اشتباه به "هفایستیون "تعظیم کرده بود، گفت: "او نیز اسکندر است". هنگامی که "هفایستیون "از دنیا رفت، "اسکندر" ساعت ها بر جسدش گریه کرد و بعد هم موهای سرش را به نشانه ی عزاداری کوتاه نمود و دستور داد تا پزشکی که بالین مریض را برای تماشای مسابقات ترک گفته بود را اعدام کنند. دست آخر هم در لشکرکشی بعدی فرمان داد تا قبیله ای را به عنوان قربانی برای روح او قتل عام نمایند. بعد از مرگ "هفایستیون" بود که اسکندر از سر ناراحتی به نوشیدن مداوم روی آورد و سرانجام هم به همین سبب، دار فانی را وداع گفت.
"بوکفالوس" اسب محبوب اسکندر هم تا پیش از مرگ همیشه همراه او بود. اسب مذکور در ابتدا بسیار چموش بود و هیچ کس نمی توانست او را رام کند به جز اسکندر. به نوشته "پلوتارک": "فیلیپ" پدر اسکندر که ناظر ماجرا بود، از او این گونه تعریف نمود: "پسرم، مقدونیه برای تو کوچک است، در جستجوی امپراتوری بزرگ تری باش که در خور شأن و لیاقت تو باشد".
چگونه اسکندر جرأت کرد تا به فتح ایران فکر کند؟
می گویند یک بار زمانی که "اسکندر" ١۶ ساله بود، چند فرستاده از طرف "اردشیر سوم" هخامنشی به دربار "فیلیپ" مقدونی راه یافته بودند تا درباره پاره ای از موضوعات صحبت نمایند. در آن هنگام "اسکندر" به دلیل مسافرت "فیلیپ"، وظیفه داشت از میهمانان میزبانی کند؛ پذیرایی ای سراسر پرسش و پاسخ. یکی از سؤالات او از ایرانیان این بود که اگر بخواهید از شرق کشورتان به غرب آن بروید، چند روز باید صرف کنید؟ فرستادگان به درستی نمی دانستند اما تخمین زده بودند که ١٠٠ روز به طول می انجامد. "اسکندر" باز گفت از ابتدای مقدونیه تا بدین جا چند روز در راه بودید؟ پاسخ دادند سه روز. این اختلاف وسعت دو امپراطوری، او را به فکر فرو برد اما با این اوصاف "اسکندر" چطور به فکر فتح ایران افتاد؟ ماجرا به خیلی پیش تر بر می گردد آن زمان که "فیلیپ" مقدونی به خاطر جلوگیری از دخالت های ایران در دولت - شهرهای یونان، به دنبال فتح ایران بود و سپاهش را هم آماده کرد تا به شرق بتازد که از دنیا رفت.
یونانی ها از سال ها قبل (۴۸٠ پیش از میلاد) که "خشایارشا" هخامنشی، یونان را فتح کرد و به قولی شهر آتن را به آتش کشید، کینه ایرانیان را به دل داشتند اما از طرفی به دلیل آن که هخامنشیان را بسیار قدرتمند می پنداشتند، فکر حمله به سرزمین آنان را در سر نمی پروراندند. اما در سال ۴٠١ (پیش از میلاد) بر اساس اتفاقی، دید آنان نسبت به ایران عوض شد و بعداً "فیلیپ" به فکر فتح شرق افتاد. در این سال "کوروش کوچک" و "اردشیر دوم"، پسران "داریوش دوم" سر جانشینی پدر به جنگ پرداختند. "کوروش کوچک" سپاه بزرگی ترتیب دید که فقط ١٣هزار نفر از آن ها یونانی بودند. با اتمام جنگ و مرگ "کوروش"، این سپاه که بدون سرکرده و بلاتکلیف به حال خود رها شده بود، به فکر بازگشت به کشور خویش افتادند اما فکر نمی کردند که هخامنشیان اجازه دهند که آن ها زنده از ایران بیرون بروند. در این بین، "گزنفون" معروف، که آن موقع سربازی از همین سپاه بود، سر کردگی گروه را به عهده گرفت و ایشان را با ترس و سختی زیاد از میان کوه ها و دشت ها، بدون آن که کشته زیادی بر جای بگذارند، به آتن رساند. "گزنفون" بعداً ماجرای این راه پیمایی و فرار طولانی را در کتاب "آناباسیس" نوشت و به آیندگان سپرد. خبر این پیروزی بزرگ در یونان باستان بسیار غرورآمیز بود و "فیلیپ" را در دو نسل بعد به این عقیده رساند که سپاهی قوی از یونانیان می تواند یک ارتش ایرانی که چندین برابر بزرگ تر باشد را شکست دهد. بدین ترتیب، "گزنفون"، بدون آن که خودش بداند، راه را برای "اسکندر" باز نمود؛ در واقع او از روی نوشته های یک کتاب، برای گرفتن انتقام شهر "آتن" و به دنبال آمال پدرش و به کمک ناکارآمدی "داریوش سوم" روانه شرق شد تا بزرگ ترین امپراتوری آن دوران فتح گردد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
اولین پیوند سر در جهان!!
"سرجیو کاناورو" جراح ایتالیایی که با اعلام برنامهاش برای اولین پیوند سر انسان در سال ۲٠١٧ حسابی مشهور شده، حالا اظهار داشته که توانسته است اولین پیوند موفقیت آمیز سر را بر روی یک میمون انجام دهد. این جراح ایتالیایی به دنبال انتشار این خبر، تصویری از حیوان مذکور با سر پیوند خورده را نیز به نمایش گذارده است که در آن بخیههای دور گردن میمون به وضوح دیده می شود. وی اعلام نموده که در حین عمل جراحی، سر میمون تا منفی ١۵ درجه سانتی گراد سرد شده ولی حیوان بدون آسیب عصبی زنده مانده است .تیم جراحی اظهار داشت که با وجود موفقیت آمیز بودن عمل جراحی، میمون مذکور ۲٠ ساعت بعد به دلایل اخلاقی کشته شده است؛ انتقادها و جنجالهای بسیاری درباره پیوند سر وجود دارد اما گروه پزشکی این عمل جراحی در حال پیش بردن برنامههای خود و ساخت تجهیزات لازم و ویژه خویش هستند.
پیوند سر در اروپا و آمریکا هم با انتقادهای جدی روبرو شده به طوری که آن را غیر اخلاقی می دانند. دکتر "کاناورو" نخستین بار در سال ۲۰۱۳ این ایده را مطرح کرد و داوطلب اولین پیوند سر انسانی جهان هم "والری اسپریدانوف"، کارشناس کامپیوتر اهل روسیه می باشد .او از یک بیماری ژنتیک نادر تخریب کننده عضلات رنج می برد و امیدوار بود که بتواند یک بدن جدید برای خود بیابد. پزشکان تخمین زدند که این عمل حداقل ٣۶ ساعت به طول خواهد انجامید و هزینه آن هم بیش تر از ١١ میلیون دلار برآورد شده بود. در این جراحی سر فردی با مرگ مغزی و بدنی سالم با سر شخصی دیگر با ضایعه نخاعی یا بیماری های تخریب کننده عضلات و اعصاب، جابه جا می شود. در این عمل جراحی بدن فرد دهنده و گیرنده سر در ابتدای جراحی سرد می گردد تا مدت زمانی که سلول ها بتوانند کمبود اکسیژن را تحمل کنند، افزایش یابد .سپس بافت های گردن جدا و رگ های بزرگ با لوله هایی ظریف به هم متصل می شوند. در ادامه نخاع فرد پیوند دهنده را قطع کرده و سر او را بر روی بدن شخص گیرنده قرار می دهند. نخاع با ماده ای به نام پلی اتیلن گلایکول که مثل چسب عمل میکند به نخاع بدن جدید متصل می گردد. فرد در حدود چهار هفته در اغمای مصنوعی فرو خواهد رفت تا در این مدت که بافت ها ترمیم میشوند، تکان نخورد. در این زمان اعصاب و نخاع با شوک های الکتریکی خفیف تحریک شده تا پیوندها و ارتباطات آن ها بین سر و بدن جدید محکم گردد. اما برای این که بدن، سر پیوند شده را پس نزند، باید فرد با داروهای قوی سرکوب کننده سیستم ایمنی تحت درمان قرار بگیرد. دکتر "کاناورو" معتقد است فرد بعد از به هوش آمدن قادر می باشد تا سر خود را تکان دهد و صورتش را حس و با صدای قبلی صحبت کند و در عرض یک سال هم می تواند راه برود.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
دل شوره های مو نقره ای ها
استرس، جزیی از زندگی ماست و عوامل استرس زا هم در اطراف مان فراوان اند. سطح استرس در دوره سالمندی نه تنها رو به کاهش نمی رود بلکه در بسیاری موارد نیز افزایش می یابد، ولی نوع آن تا حدی با دوره جوانی متفاوت است. بسیاری از روی دادهای منفی در زندگی سالمندی به عنوان عوامل استرس زا عمل میکنند و از نوع فقدان یعنی از دست دادن فرزند، همسر، بینایی، شنوایی، موقعیت اجتماعی و غیره می باشند. همه ما باید راه مقابله با استرس را بیاموزیم، چون استرس و بیماری های دیگر رابطه نزدیکی با یک دیگر دارند. مطالعات نشان داده بیماریهای جسمی و روانی سبب بروز استرس می گردد و آن نیز به نوبه خود خطر ابتلا به بیماری های جسمی و روانی را می افزاید. افسردگی اغلب، مواقعی پدیدار می شود که سالمند تحت استرس فیزیولوژیک قرار گیرد و یا حس می کند که کنترل موقعیت زندگی یا حمایت اطرافیان خود را از دست داده است؛ اما حتی اگر شما دست تنها هم باشید، راههایی وجود دارد که بتوانید جلوی استرس خویش را بگیرید و یا آن را مدیریت کنید.
منظور از مدیریت استرس، دور ریختن آن نیست. کمی فشار روانی می تواند در زندگی موتور محرک شما باشد. استرس آمیزهای از واکنشهای رفتاری، احساسی و فیزیکی است که نباید شما را به حاشیه زندگی براند. برای مهار آن باید ١. منبع فشار و ریشه واکنشهای خود را بشناسید. به عنوان مثال پرخاشگری به بچههای تان به خاطر درد و بیماری است یا واقعاً از آنها دل خورید؟ ۲. در حال، زندگی کنید و خود را از کمند گذشته و جاذبه آینده برهانید. در این صورت مدیریت بهتری بر استرس خویش خواهید داشت.
تکنیکهای مدیریت استرس
١ .مدیتیشن و تنفس عمیق از روشهای رایج مقابله با استرس، افسردگی و فشارهای روانی در سالمندی به شمار می رود. این تمرین را می توانید قبل از عبادت برای تمرکز بیش تر طی نماز یا قبل از خواب برای جلوگیری از افکار مزاحم انجام دهید. تکنیکهای خود آرام سازی می تواند پیامهایی را که از طرف دستگاه گوارش، اعضای بدن و از طریق اعصاب به مغز ارسال میشود را تغییر دهد.
بسیاری از پزشکان پیشنهاد می کنند که هر روز برای کاهش استرس، ساعاتی را به نفس کشیدن عمیق و مدیتیشن بگذرانید.
۲ .کنترل عصب واگ میتواند همه چیز را از تقویت حافظه گرفته تا تقویت سیستم ایمنی بدن بهبود بخشد.
٣ .اگر از خواب مناسبی برخوردار نیستید قبل از خوابیدن زمانی را برای این کار قرار دهید. بدین منظور کف اتاق دراز بکشید و یک دست خود را روی شکم و دست دیگر را بر روی قفسه سینه بگذارید. به آرامی یک نفس عمیق بکشید و بگذارید در حدود پنج ثانیه طول بکشد سپس دم را انجام دهید. سعی کنید هنگام تنفس، دیافراگم تان پر شود به نحوی که حس کنید شکم تان باد کرده و برجسته شده است؛ یعنی به جای فشار به سینه، به شکم فشار بیاورید. وقتی دیافراگم، محوطه قفسه سینه شما را به پایین میکشد، ناف شما باید از ستون مهرهها دور گردد و هوا، ریههای تان را پر نماید. در این صورت قفسه سینه شما نیز پهن تر می شود و شاید بالا بیاید. وقتی ریههای تان احساس پری داشته باشند، کمی حس ناراحتی در شبکه خورشیدی که درست در زیر استخوان جناغ سینه قرار دارد، می کنید. حالا می توانید به آرامی بازدم را انجام دهید. از ١ تا ١٠ بشمارید و با هر شماره کمی از هوای سینه و دیافراگم را بیرون دهید. این کار باید ٧ ثانیه طول بکشد. هنگام خروج هوا سعی نمایید ناف تان به سمت ستون مهرهها کشیده شود و به این ترتیب تمام هوا را خارج کنید.
۴ .خود را از کمند گذشته و جاذبه آینده برهانید. در این صورت مدیریت بهتری بر استرس خود خواهید داشت. برروی چیزهایی که از آن غافل هستید تمرکز نمایید؛ تنفس، شیوه زندگی، حواس و احساسات خود.
۵ .مراقبه از دیگر شیوه هایی است که می تواند افکار مزاحم را از ذهن تان دور کند؛ برای این کار اول باید سکوت را تمرین کنید که می تواند سردرد شما را نیز تسکین دهد. کافی ست در روز پنج دقیقه سکوت کنید .در این زمان برروی یک کلمه، ذکر یا یکی از اسامی خداوند مثل "یا رب، یا هو، الله" و غیره تمرکز و مابقی چیزها را از فکرتان دور کنید. تکرار این کلمه باعث می شود که ضمن داشتن یک مراقبه معنوی، نفوذ افکار مزاحم به داخل ماده خاکستری مغزتان نیز مهار گردد.
حالا که تنفس خود آرامسازی و مراقبه را آموختید این تمرینها را هم بدان بیفزاید:
بعد از انجام تنفسی که آموختید در حالت دراز کش، چشمان خود را ببندید و به وضع بدن و جریان طبیعی تنفس خود و نیز بر روی هوای در حال ورود و خروج از ریههای تان، تمرکز کنید. به هر گونه فشار، سوزش یا تغییر درجه دما در انگشتان خود توجه نمایید و سپس فکرتان را بر روی پاها، پاشنهها، قوزک پا و کل مسیر رو به بالا به طرف زانوها، رانها و لگن انتقال دهید. تک تک اعضای بدن خود به همراه جزئینات را تا رسیدن به سر در نظر آورید و آن ها مرور و تصور کنید. با این تنفس، انرژی معجزه آسایی که خداوند در طبیعت قرار داده است وارد تک تک اجزای بدن شده و خستگی، کهنگی و درد را از آن ها می زداید و انرژی درخشان و سبکی به شما ارزانی میدارد. فراموش نکنید خداوند از روح پاکیزه و درخشان خود در ما دمیده که خستگی در آن راه ندارد.
۶ .با توجه به سلامت خود، تغذیه مناسبی را در نظر بگیرید و به کمک خود آرامسازی و مراقبه، خواب مناسبی داشته باشید. در طول روز ٣٠ دقیقه را به پیادهروی، حرکات کششی و یوگا اختصاص دهید. ورزش همیشه استرس را کاهش میدهد.
٧. با استرس لج کنید. یعنی دقیقاً همان کاری را که استرس می گوید نه، انجام دهید؛ دوری کردن از چیزها، در رختخواب ماندن، معاشرت نکردن با دیگران، رفتار خشن و غیره. در حقیقت شما با فرمانهای نادرست آن احساس، مقابله می کنید. به یاد داشته باشید که هر یک از این اعمال از نوعی استرس ناشی می شوند که نه تنها آن حس را کاهش نمیدهد، بلکه آن را هم تشدید میکند. اگر از کسی عصبانی هستید به جای حمله با او هم دلی کنید. اگر می خواهید در خانه بمانید دفتر تلفن را بردارید و با اولین کسی که آمادگی دارد، قرار بگذارید. اجازه ندهید استرس شما را مدیریت کند.
٨. بر روی عضلات خود تمرکز نمایید. علاوه بر سه شیوه مذکور، تکنیک دیگری که به کاهش استرس در شما کمک میکند، حس کردن عضلات می باشد. پس، بعد از یک تنفس آرامش بخش، از پایین تا بالا بر روی تک تک عضلات خود و جزئیات شان تمرکز و آن ها را منقبض نمایید؛ از عضلات بزرگ ساق پا و ران گرفته تا عضلات کوچک انگشتان. آنگاه آن را شل و آزاد سازید. با هر بار تکرار، بخشی از استرس انباشته شده در بدن، خارج می گردد. بعد از این کار دوباره یک تنفس آرامش بخش انجام داده، به خود انرژی دهید و استراحت کنید.
این شیوههای آرام سازی تک تک یا با هم دیگر میتواند به شما کمک نماید تا اسب سرکش استرس خویش را مهار سازید.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
خاطره ای از دکتر شریعتی
آن زمان که در زندان پاریس به سر می بردم، بچه یک دانه ام در بیمارستان رسمی دولتی بستری بود؛ کسی که در آن غربت وهم انگیز، تنها مایه ی انس و دل گرمی ام شد. هر چند روز یک بار با هول و هراس و گرفتاری و سختی خودم را برای عیادتش به او می رساندم؛ بدین منظور به کمک یکی اقوامم به صورت کاملاً پنهانی هفته ای یکی دو بار، گاه هر شب پیشش می رفتم، خودم را به تختش می رساندم تا با هم درد دل کنیم و یک دیگر را تسلی بخشیم. دست های کوچکش را در دستم می گذاشتم و با حرف زدن، به او آرامش می دادم. به او می فهماندم که بیماری غربت است و خیلی سخت! ولی تو تنها نیستی؛ درست است که محبوسم اما به هر حال، فکر بکن که در این مملکت بیگانه پدری داری؛ کسی هست که اگر کاری از دستش ساخته نیست لااقل دلش پیش توست.
اما یه روز که به خاطر تب شدیدش خیلی حالش بد شد، حرف بدی زد که در تمام عمرم سخنی بدان سختی و تلخی تصور هم نمی کردم. خیلی در من اثر کرد. گفت: "تو، برای من و دیدن من نیست که به این جا می آیی و با من حرف می زنی، بلکه به خاطر این است که به این بهانه بتوانی از زندان بیرون بیایی تا چند ساعتی را در هوای آزاد باشی؛ شهر و رهایی و آزادی را حس کنی؛ بیمارستان را ببینی!!"
چه حالی پیدا کردم! خدایا! هیچ چیز هم نمی توانستم بگویم حتی جرأت غصه خوردن هم نداشتم، چون بچه ام بد حال بود و نباید او را ناراحت می کردم! آخ! نمی دانستم که اجباراً درد رنجی را احساس نکردن چقدر سخت است؟ سخت تر از هر رنجی در عالم حتی نویسندگی؛ غصه نخوردم، هر روز هم به عیادتش می رفتم اما نمی دانم چرا زبانم توان حرف زدن هم نداشت. محبت پدری را ببین! دلم نمی آید که از او عصبانی باشم. چه رنجی می برم که از حرفش آزرده نباشم. چه حالت عجیب و دشواری است! امشب باز پریشانی تازه ای دارم، هیچ کس با چنین حالی آشنا نیست؛ حتی غم ما و رنج هایم هم مخصوص خودم است، یک جور دیگری می باشد. چرا این جور؟!
-----------------------------------------------------------------------------------------------